- زبان برگشادن (کَ دَ)
لب به سخن باز کردن. آغاز سخن کردن:
دل قارن آزرده گشت از قباد
میان دلیران زبان برگشاد.
فردوسی.
زبان برگشاد اردشیر جوان
که ای نامداران روشن روان.
فردوسی.
پس آنگه بزانوی عزت نشست
زبان برگشاد و دهانها ببست.
سعدی (بوستان).
رجوع به زبان گشادن و زبان گشودن و زبان برآوردن شود
دل قارن آزرده گشت از قباد
میان دلیران زبان برگشاد.
فردوسی.
زبان برگشاد اردشیر جوان
که ای نامداران روشن روان.
فردوسی.
پس آنگه بزانوی عزت نشست
زبان برگشاد و دهانها ببست.
سعدی (بوستان).
رجوع به زبان گشادن و زبان گشودن و زبان برآوردن شود
